به تازگی سایت aminevaali.ir را راهاندازی کردم و هدفم معرفی نمونهکارها و دادن اطلاعات درباره خودم بود. اما یک بخش وبلاگ هم در آن قرار دادم که شاید فرصتی باشد تا حرفهاییرا که دوست دارم در آن بنویسم.
ابتدا قصد داشتم به عنوان اولین نوشتهام در این وبلاگ یک مطلب فنی یا آموزشی در حوزهی تخصصی خودم (کامپیوتر) بنویسم، اما ناگهان خاطرهای جالب از حدود ده سال پیش یادم آمد که کلا برنامهرا عوض کرد.
ده سال بیشتر سن نداشتم، اما همه از دستم عاصی شده بودند. وسایل برقی خانهرا دزدکی برمیداشتم و بازشان میکردم (شما بخوانید خرابشان میکردم) تا ببینم درونشان چه خبر است. با این که هیچ چیز خاصی دستگیرم نمیشد، جز خراب کردن وسایل خانه. اما روز به روز علاقم به اون بردهای سبزرنگ داخل وسایل برقی و الکترونیک بیشتر میشد. توی ذهنم خودمو ابرقهرمانی تصور میکردم که میتونه با ساختن ابزارهای الکترونیک هر کاری دوست داره بکنه.
مدّتها با همین خیالها زندگی کردم تا این که موقع انتخاب رشتهی دبیرستان رسید. روزی از طرف مدرسه مارا به بازدید یک دبیرستان فنی و حرفهای بردند تا با رشتههای مختلف فنی آشنا بشیم. منهم که تصمیم قطعی داشتم بروم رشته الکترونیک، با دقت به کارهایی که بچههای رشته الکترونیک میکردند خیره میشدم. هنوز به وضوح تصویر آن اوسیلوسکوپیرا که یک نمودار سینوسی سبزرنگ روش رسم شده بود توی ذهنم دارم. البته اون موقع نمیدونستم اوسیلوسکوپ چیه. بعدا فهمیدم اسمش چیه🙃.
وقتی نوبت به بازدید از رشته کامپیوتر رسید خیلی همه چیز برام حوصله سربر بود. چند نفر نشسته بودند پشت کامپیوتر و یه سری نوشتهی زشت و نامفهوم روی صفحه بود که معلوم نبود به چه دردی میخورند. اونجا بود که با دوستم شروع کردیم به مسخره کردن این احمقهایی که پشت کامپیوتر نشستن و یه جوری قیافه گرفتن که انگار پشت F14 نشستن (البته منظورم هواپیمای F14 هست نه دکمهی F14 روی کیبورد😂).
خلاصه گذشت و موقع انتخاب رشته من بر خلاف علاقهی باطنیم و به اجبار خانواده دبیرستان فنی و حرفهایرا بیخیال شدم و رشتهی ریاضیرا انتخاب کردم. یک سال بعد با اصرار من و به بهانهی درس و مدرسه، خانواده یک لپتاپ برایم تهیه کردند و اینجا بود که داستان کلا عوض شد. شروع کردم به کنجکاوی در دنیایی که تازه درش به رویم باز شده بود. آرام آرام چیزهای ابتدایی کامپیوتر را یاد گرفتم و کنجکاوتر شدم. برایم سوال شده بود که برنامههای کامپیوتری چطوری ساخته میشن؟ سایتها چجوری کار میکنن؟ کم کم متوجه شدم این کارارو با برنامهنویسی انجام میدن و اون نوشتههای مسخرهای که بهش میخندیدم چهقدر برام جذابن.
ناگهان چشم باز کردم و دیدم تا کجا توی برنامهنویسی فرو رفتم. تمام زندگیم و دنیام شده بود برنامهنویسی، طوری که وقتی کد میزدم گذر زمانرو احساس نمیکردم. دیگه تقریبا الکترونیکرو فراموش کرده بودم و وقتی زمان انتخاب رشته دانشگاه شد با کله اومدم سمت کامپیوتر و روز به روز علاقم به این رشته داره زیادتر میشه.
الآن ترم ۵ رشته مهندسی کامپیوتر هستم و اصلا هم از این انتخابم پشیمان نیستم. خیلی چیزا تو زندگی به نظرمون مسخره میان فقط چون به اندازهی کافی دربارشون نمیدونیم ولی اگر واقعا بفهمیم چی هستن ممکنه عاشقشون بشیم.
ممنون از وقتی که گذاشتید. اگه دوست داشتید منو توی اینستاگرام، ویرگول، لینکدین و گیتهاب دنبال کنید.
پن: دکمهی F14 روی کیبورد وجود نداره. بیشتر از F12 نداریم😅.
پن ۲: بعدها دوباره به الکترونیکهم برگشتم و وارد حوضهی اینترنت اشیاء شدم که شاید توی یه پست جدا دربارش بنویسم.